شلومو سند: دشمن قوم یهود؟

شلومو سند با تردید در ریشه قومی هویت یهودی باعث عصبانیت بسیاری از یهودیان شده. نوشته زیر حاصل دیدار رافائل بِر، خبرنگار گاردین، با او در پاریس است.شلومو سند انگشتان شستش را به هم فشار میدهد، کف دستانش را رو بهبیرون میگیرد و انگشتانش را مثل شاخههای یک شمعدان باز میکند؛ «اگه بتونی تصورش کنی…».
شلومو سند با تردید در ریشه قومی هویت یهودی باعث عصبانیت بسیاری از یهودیان شده. نوشته زیر حاصل دیدار رافائل بِر، خبرنگار گاردین، با او در پاریس است.
شلومو سند انگشتان شستش را به هم فشار میدهد، کف دستانش را رو بهبیرون میگیرد و انگشتانش را مثل شاخههای یک شمعدان باز میکند؛ «اگه بتونی تصورش کنی…». هوای بالای سر میز ما از قرار هوای مدیترانهای اواخر سال است. دستهای سند به دو مذهب توحیدی یهودیت و مسیحیت میماند [کنایه از منورا یا شمعدان هفتشاخه یهودیت]. دستهایش را از هم باز میکند و میگوید «دو نوع یهودیت داریم: یکی مسیحیت و دیگری نوعی از یهودیت که آغازش برمیگردد به بستهشدن مذهب یهود به دلیل موفقیت مسیحیت». انگشتان دست راستش تبدیل به مشت میشود؛ «تصویری که ما امروزه از یهودیت داریم به سبب این بستهبودن است، به سبب ترس؛ به سبب شرایطی که بر یهودیت تحمیل میشد اگر قرار بر این بود که تحت عنوان مسیحیت به حیات خود ادامه دهد».
تصویر یک دانشگاهی میانسال را با ریش منظم، پیراهن تیره یقهاسکی و عینکی قابفلزی که با قهوهاش در کافهای در پاریس وَر میرود، بهسختی میتوان تصویری جنجالی دانست. ولی این اداواطوارها شدیدا ویرانگر است. سند استاد دانشگاه تلآویو و نویسنده کتاب «اختراع قوم یهود» است. کتاب زلزلهافکنش بنیان باور به پیوند تاریخی میان یهودیت و اسرائیل را به لرزه افکند.
دستهای سند در حال رسم این امر است که چگونه اکثر یهودیان نوادگان گروندگان به آیین یهودیتاند، یعنی کسانی که حتی پایشان به سرزمین مقدس نرسیده. این امر برای بسیاری از یهودیان کمی شگفتآور است و برای صهیونیسم، یعنی ایدئولوژی ملی اسرائیل، توهینی سهمناک تلقی میشود. کابینه نوین اسرائیل بر مبنای این باور بنا شده که «قوم یهود» ملتی یکپارچه است که در عهد عتیق بنا شده، بعدها به وسیله رومیان از هم پاشیده شده، به مدت دو هزار سال در تبعید به سر برده و سپس به ارض موعود بازگشته. اما مطابق نظر سند، تبعیدی در کار نبوده و همانگونه که او با تحلیلهای تاریخی و باستانشناختی دقیق در جستوجوی اثبات این امر است، امروزه صحبتکردن از «قوم اسرائیل» بیمعناست. دستکم اگر منظورمان از این عبارت یهودیان باشند، آنها تبعید نشدند. نمیتوان بنیادیتر از این ایده کابینه جدید یهودی در مکان سرزمین باستانی یهودیه را زیر سؤال برد. بااینحال، کتاب در اسرائیل در زمره کتب پرفروش قرار گرفت و در سراسر جهان هم انتشار یافت. در فرانسه نیز جایزه ادبی معتبری گرفت. اما واکنش جامعه یهودی در اسرائیل خصمانه، یا به گفته خودش «هیستریک» بود.
رفتار سند، چه در نوشتههایش و چه از نظر شخصی، بیشتر مضطرب است تا جدلی؛ رفتاری خشک و جدی که در آن از طعنه و زخمزبان خبری نیست. او حواسش به جنجالیبودن موضوع هست؛ «بعد از سالها و سالها استفاده از عباراتی مثل «قوم یهود» و «ملت چهارهزارساله یهودی»؛ برای آنها خیلی هم راحت نیست که کتابی مثل کتاب مرا پذیرا باشند».
از نظر مخالفان سند، این کتاب حملهای است علیه هویت یهودی و مشروعیت اسرائیل. اما به نظر او قضیه برعکس است: این کتاب تلاشی است برای نجاتدادن هویت یهودی-اسرائیلی از دست مغاکی فکری و رستگارکردن جامعه اسرائیل از طریق عقلگرایی سکولار. «این کتاب را به دو قصد نوشتم. اول اینکه به عنوان یک اسرائیلی هدفم دموکراتیککردن کابینه و تبدیل آن به یک جمهوری واقعی بود. دوم اینکه این کتاب را علیه ذاتگرایی یهودی نوشتم».
سند توضیح میدهد که یهودیت نوین تمایل دارد مبنای ایمان را قومیت مشترک بداند؛ «این کار خطرناکی است و بسترساز رشد یهودستیزی است. تلاش من عادیسازی حضور یهودیان در تاریخ و زندگی معاصر است». این به معنی شکستن تصویر خودساخته یهودی از بقاست، تصویر قومی که در مقابل هزاران سال آزار و اذیت ایستادند و با درونگرایی فرهنگی و دینی به تغییر دین تن ندادند. مطابق بررسیهای سند، یهودیت اولیه پیشروی هنر تغییر کیش بود. مسیحیت برای گسترش سریع خود بایست از توسعه اولیه یهودیت استفاده میکرد. بعدها حولوحوش اواخر قرن هشتم در پادشاهی خزرها در منطقه دریای سیاه یک تغییر کیش بزرگ جدید اتفاق افتاد. سردمداران خزرها به عنوان شکلی از بیطرفی دیپلماتیک در درگیریهای اطرافشان بین مسلمانان و مسیحیان به آیین یهودیت گرویدند. این تغییر کیش به تدریج در بین مردمانی با زمینههای قومی مختلط رواج یافت، یعنی کسانی که به باور سند اجداد اصلی یهودیان شرق اروپا هستند. تغییر کیش خزرها کشف جدیدی نیست. این ماجرا مبنای کتاب سال «قبیله سیزدهم» (۱۹۷۶) آرتور کوستلر است که جریان اصلی صهیونیسم ابتدا از آن بدگویی کرد و سپس نادیدهاش گرفت. اما تاریخنگاران متقدم صهیونیست، وجود یهودیان خزر را تأیید کردهاند، البته از روی کنجکاوی و به عنوان گروهی که از حیث تعداد قابل توجه نیستند. از حوالی دهه ۱۹۶۰ بود که دیگر به آنها پرداخته نشد؛ اگر بخواهیم دقیق بگوییم بعد از جنگ ششروزه در سال ۱۹۶۷.
سند یادآور میشود که ناپدیدشدن نوکیشان از کتابهای تاریخ اسرائیل همزمان است با فزونیگرفتن فرایند اشغال سرزمینهای اعراب. این صرفاً یک تئوری توطئه نیست. صهیونیسم نوعی مشق معمول ملتسازی مدرن بود. همان الگویی را دنبال کرد که اکثر هویتهای ملی اروپایی در قرن نوزدهم و بیستم بر مبنای آن شکل گرفت. روشنفکران نخبه مروج اسطورههایی بودند که با «نیازهای شدیدا ایدئولوژیکی فرهنگ و جامعهشان» همخوانی داشت. در مورد اسرائیل، این اسطوره همان اسطوره خاستگاههای قومی در دوران پادشاهی عهد عتیق در حوالی اورشلیم بود.
بااینحال، منتقدان سند میگویند از آنجا که تمام هویتهای ملی اسطورهاند چرا باید به یهودیان خرده بگیریم؟ تنها معدودی بنیادگرا فکر میکنند خدا واقعاً وعده سرزمین اسرائیل را به موسی داده. حال آنکه میلیونها یهودی حس میکنند به صهیون [سرزمین اسرائیل] وابستگی فرهنگی و دینی دارند. این وابستگی در مراسم عبادیشان هویداست و حکم هویتشان را دارد. بههیچوجه افسانه نیست. این نقد تندوتیز سیمون شاما بر کتاب سند است. او مینویسد، «این کتاب نمیتواند رابطه خاطرهانگیز بین سرزمین آباواجدادی و تجربه یهودیان را قطع کند». سند با چشمانی متحیر میگوید: «سیمون شاما باید خیلی پررو باشد که در مورد سرزمین آباواجدادیاش حرف بزند! خودش نمیخواهد بیاید و در این «سرزمین اجدادی» زندگی کند!»
سند لحنی شدیداً گزنده نسبت به اتهامات یهودیانی دارد که جای دیگری بهجز اسرائیل زندگی میکنند و کتابش را ضداسرائیلی میخوانند. آنها از جای گرمونرمشان در خارج از اسرائیل او را متهم به فتنهانگیزی میکنند. برخی میگویند نظریه او بر آتش یهودستیزی میدمد. کمککنندگان مالی خارج از اسرائیل از دانشگاه تلآویو خواستهاند او را اخراج کند. اما سند با ترک زادگاهش مخالفت خود را با اسرائیل ابراز کرده. او میگوید صهیونیستستیز نیست بلکه پساصهیونیست است: پذیرفتن اسرائیل بهعنوان عملی انجامشده و اتفاقی که بههرحال افتاده. بهعلاوه علاقهاش به بقای دموکراتیک اسرائیل صرفاً در حرف نیست. خانواده خود او آنجا زندگی میکنند. صهیونیستهای خارج از اسرائیل میتوانند با داشتن شهروندی دوگانه به افسانه یهودی ملیت عهد عتیق بالوپر بدهند و پاسپورت کشورهای امنتر هم در جیبشان باشد. وقتی در دعاهایشان به «اسرائیل» و «اورشلیم» اشاره میکنند، لزومی ندارد بین استعارههای کتاب مقدس و واقعیت سیاسی فرقی قائل شوند، فرقی که بقای اسرائیل به آن وابسته است.
سند میگوید، «بسیاری از طرفداران صهیونیسم در لندن و نیویورک واقعاً درکی از حس اجدادشان نسبت به صهیون ندارند. در ذهن اجداد آنها اسرائیل مهمترین نقطه روی زمین بود، سرزمینی مقدس، نه جایی که به آن مهاجرت کنند». این «اسرائیل» مقصدی متافیزیکی بود که تنها در آخرالزمان میشد به آن رسید. اما جامعه مدرن اسرائیل یک تشکیلات سیاسی است که نطفه تصور آن در اواخر قرن نوزدهم بسته شد، و با واقعه هولوکاست به تحقق پیوست، و در سال ۱۹۴۸ تشکیل شد.
اسرائیل جوان است. بسیاری از یهودیان جوانبودن را نشانه ضعفش میدانند. آنها هرچه بیشتر احساس ناامنی کنند بیشتر به فرمان باستانی تشکیل اسرائیل میچسبند. اما بهترین آرزویی که میتوان برای اسرائیل کرد این است که اعتراف کند ملیتش ساختگی است و حتی بیشتر مدرن شود. به گفته سند، اسرائیل باید خود را اصلاح کند تا به تمام اهالیاش تعلق داشته باشد، چه یهودی باشند و چه عرب. او اعتراف میکند که در شرایط امروز این ایده اتوپیایی به نظر میرسد. اما گزینه مقابلش این است که اسرائیل روی آیندهاش قمار کند، قماری بر مبنای تحکیم ایده «قومی» اسطورهای و «سرزمین آباواجدادیشان». این یعنی ملیگرایی قومی به سبک قرن بیستم. چنین پروژههایی در اغلب موارد به تراژدی ختم شده است.
منبع: گاردینترجمه: امیررضا گلابی-شرق
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰